سامیهسامیه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
سامیناسامینا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

سامیه و سامینا

بابای خوبم روزت مبارک

پدر این واژه مقدس و این اسطوره صبر و پایداری ،آرام جان فرزند و سنگ صبور ، موجودی که تمام وجودش مالامال از عشق به فرزند است .آن زمان که دستان ترک خورده و خسته ات را با مهر بر سرم میکشیدی هرگز قدر آرامش حاصل از بودنت را درک نکردم تا امروز که چشمانم محروم است از دیدنت شاید دیگر خداوند طاقت دوری ات را نداشت و من ندانستم که سایه موجودی آسمانی بر سرم بود . افسوس ، افسوس ،افسوس . همسرم با نبود پدر، عشق توست که زنده ام میدارد و دستان پر مهر تو جانی دوباره به تن رنجورم می بخشد دوستت دارم با تمام احساسی که خداوند در وجودم قرار داده است، خوب می دانم که توام همچون من از نبود پدر رنج میبری، روزت مبارک ، روز تو، روز پدر مهربان و بزرگوارت و پدر...
12 ارديبهشت 1394

برگشت به خانه

بالاخره بعد از حدود 20 روز موندن خونه عزیز مامانی به خونه برگشتیم قرار بود تا رسیدنه روزای استراحت بابا یاسر پیش عزیز مامان بمونیم اما چون دایی رضا بعد از مدت ها داره میاد این چند روز رو اومدیم که استراحت کنه و مزاحمش نباشیم.عزیز مامان و دایی رضا...    سامیه ی بلا هم هنوز نرسیده رفت سراغ تلویزیونش و طبق معمول کارتون اونم با صدای بلند . سامینا هم خوبه البته اگه از حملات انتحاری پیش بینی نشده سامیه ، جون سالم بدر ببره . قراره روزای استراحت بابا یاسر که چند روز دیگه بیشتر بهش نمونده بریم پیش عزیز بابایی . و اینم عکس سامیه و عزیز بابا که دلمون براش خیلی تنگ شده.   ...
10 ارديبهشت 1394

یک ماهگی سامینا

دختر کوچولوی ما الان یک ماهه شده و نسبت به روز تولدش خیلی تپل تر و خوشگلتر شده و الهی شکر روند رشدش هیچ مشکلی ندا ره ، شبا بجزء چند باری که پا میشه برای خوردن شیر دیگه اصلا مامان و باباشو اذیت نمیکنه و ما از این بابت هم از گل دخترم راضی ام و هم خدارو شاکر . ...
9 ارديبهشت 1394

تابستان 93

تابستان سال قبل رفته بودیم یه روستای خوش آب و هوا البته قبل از اون خونه عزیز بابایی بودیم   ...
30 فروردين 1394