سامیهسامیه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
سامیناسامینا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

سامیه و سامینا

تاسوعاوعاشورای حسینی

دختر یکی  یدونه مامان . من وبابای هر سال تاسوعاوعاشورا خونه بابابزرگی میرفتیم وانجا در مراسمات امام حسین شرکت میکردم .اما امسال چون تو دختر نازنینم سرما خورده بودی من نتونستم بابای  و همراهی کنم وبابا تنها رفت.من هم با تودختر تو خونه تنها بودیم .البته شب عاشورا رفتیم هرناشک دعوت خاله کبری((خاله مامانی)) اخه خاله انجا خرج میداد وما راهم دعوت کرده بود وماهم همراه دایی ابوالفضل رفتیم مراسم خیلی خوبی بود.وعصر عاشورا هم همراه دایی جون رفتیم گلزار محمدیه سر قبر اقاجون .امسال برای عاقبت بخیری تو دخترم خیلی دعا کردم.امیدوارم بتوانم تورا به خوبی تربیت کنم تا توهم یکی از بهترین ها باشی. دوستت دارم   ...
25 آبان 1392

شرکت در مراسم عزاداری امام حسین

دختر نازنینم برای اولین بار شما را بردیم عزاداری در همایش شیر خواران حسینی .قرار بود بابای که از کلاس امد.من وشما دختر عزیزم همراه خاله وزن دایی بریم همایش.وقتی بابای امد اینقدر گریه کردی وبابای بابای گفتی که بابا جونتم مجبورشد بیا.تو همایش قسم نامه را ازدل وجون گفتم وامیدوارم عاقبت بخیر بشی.(17/8/92 مصادف با 4 محرم) دیشب هم دایی مامانی(دایی غلامرضا) برای عزاداران حسینی  مراسم داشت ومن وشما دختر نازنینم همراه دایی جونت رفتم مراسم.اخه بابای کلاس داشت ونمی تونست بیاد.اما چون کلاسش زود تمام شده بود او هم خودش رابه مراسم رساند.0(20/8/92 مصادف با 6 محرم)   ...
25 آبان 1392