دخمل ناز مامان
سلام دخمل قشنگم
این چند وقت نتونستم به وبلاگت سر بزنم اخه مامانی مریض شده بود وتو عزیز مامان هم مریض شده بودی
وهفته گذشته همش پیش بابایی بودی وخیلی وابسته بابایی شدی هر کاری داری باید بابایی برات انجام بده ووقتی من می خوام بگبرمت میگی نخوام بروبرو
دیروز عصر رفته بودم مراسم فوت مادر یکی از دوستانم وقتی امدم خانه دیدم بابایی شما روبرده حمام .
دعا میکردم که سرما خوردگیت شدیدتر نشه .این چند روز حالت بد بودی به طوری که همش خون دماغ میشدی ومامان هم غصه می خورد
دخترکم برج هوش ومی تونه درست کنه ودر ضمن یک پازل هم داری که می تونی هر کدوم و سر جاش بذاری
هر همه چیز میگی وفقط منتظری که من وبابایی یک کلمه از زبونمون بیرون بیا سریع میگی
به نقاشی علاقه داری وروزی چند بار ازم می خوای که برات دفتر بیارم وبه قول خودت توتو بکشم وشکل هر چیزی که میکشم بلدی واسمشون ومیگی
کلمات جدیدی که میگی
دفر یعنی دفتر
تتاب یعنی کتاب
پتو
اوشید یعنی خورشید
پاشو
بقص یعنی برقصیم
وخیلی کلماتی که در پست های قبلی نوشته ام والان هم در خاطم نیست
ناناز الان یک سال و٥ ماه و١٠ روز٢٣ ساعت و٣٢ دقیقه ٤٤ ثاتیه سن دارد